اصليترين مشكل ما در راه توسعه اين كشور كم بود اعتبار، سرمايه و پول نيست بلكه درست هزينه نكردن آن است.
نمونه روشن و واضح آن را ميتوان در عدم مديريت تلفات جادهاي در كشور مشاهده كرد.
مثلا روشن است به اندازهاي كه پليس در گذرگاهها و شبكههاي اصلي و جادهاي كشور مستقر شده گروههاي امداد و نجات مستقر نيستند.
در حالي كه هر دو اين گروههای زحمتكش و خدوم از بودجه عمومي استفاده ميكنند.
شکی نیست که اگر به اندازهاي كه پليس در جادهها وجود دارد امداد و نجات هم وجود داشت قطعا تلفات جادهاي كشور بهطور چشمگيري كاهش مييافت.
يكي از اصليترين دلايل مرگ افراد در تصادفات جادهاي «آنوكسيا» يعني ناتواني در تامين اكسيژن به دليل بسته شدن مجاري تنفسي است (بهطور متوسط كمتر از چهار دقيقه پس از انسداد مجاري تنفسي مرگ اتفاق ميافتد).
اين در حالي است كه در كشور ما در بهترين حالت و عاليترين امكانات حداقل 15 دقيقه طول ميكشد كه نيروهاي امداد و نجات جادهاي بر سر مصدومان برسند و اقدامات اوليه را مثل خالي كردن دهان و مجاري تنفسي از خون و خاك انجام دهند.
البته اين 15 دقيقه در جادههاي خوب و مناسب و در شرایط ایده آل است و در برخي جادهها اين آمار بسيار بيشتر و گاه تا يك ساعت یا بیشترهم طول ميكشد و تازه پس از آمدن هم در برخي موارد شاهد كمبود امكانات پزشكي هستيم.
بهطور مشخص ميتوان گفت هر دقيقه كاهش زمان رسيدن نيروهاي امدادي برابر با نجات جان صدها نفر است. پس ضروري است كه نيروهاي امدادي نه تنها كمتر از پليسها نباشند بلكه حتي بسيار بيشتر هم باشند چرا كه اگر پليس نقش بازدارندگي از تصادف را دارد ، نيروهاي امدادي نقش «بازدارندگي از مرگ» را دارند و به همين دليل بايد امكانات بيشتري به امداد و نجات داد تا مرگ را از جادهها دور كنند.
جالب است بدانيم كه ما در ميزان تصادفات در جادهها ركوردار جهان نيستيم بلكه در ميزان مرگ و مير ركورددار شدهايم.
براساس آمارهاي رسمي جهاني آمريكا، كانادا و ژاپن ركورددار تصادفند ولي مرگومير آنها كمتر از ايران است.
درست است كه بخشي از اين مربوط به كيفيت خودروها و ايمني آن است ولي شکی نیست که بخش عمدهای از مرگومیرها به دلیل كيفیت اندک امدادرساني یا امداد دیرهنگام و نوشداروی بعد از مرگ سهراب است.
چه اشكالي دارد كه كنار هر ساختمان پليس راه، يك ساختمان درمانگاه پزشكي هم وجود داشته باشد؟ چه ايرادي دارد كه کنار هر كيوسك پليس يك كيوسك امدادي نيز مستقر شود؟
چرا نبايد تمام اتوبوسهاي بينراهي مجهز به امکانات فوريتهاي پزشكي باشند و رانندگان بين راهي همانطور كه دفترچه راهنمايي و رانندگي ميگيرند گواهينامه بهداشتي و فوريتهاي پزشكي هم بهطور فشرده یادبگيرند تا اگر در جادهاي با مصدومي برخورد كردند به نجات او با اقدامات اوليه دست بزنند.
راهاندازي بيشتر بيمارستانهاي صحرايي كه در دفاع مقدس تجربه آن را داشتهايم نيز ميتواند بسيار موثر باشد چرا كه ميزان تلفات جادهاي ما چندان كمتر از جنگيدن با لشکرهاي عراق براي كشور و مردم هزينه ندارد.
اگر روزگاري ما با لشكرهاي ارتش بعث ميجنگيديم و شهيد ميداديم امروز با لشكر جهل و بی برنامگی خودمان ميجنگيم و تلفات ميدهيم.
پس ضروري است كه منابع، اعتبارات و پول بيشتري به امداد و نجات جادهاي اختصاص بدهيم تا ضمن اشتغالزایی برای فارغ التحصیلان رشته های مرتبط ، از هدر رفتن سرمايههاي بيشتر در جادههايي كه همانا جان شهروندان اين آب و خاك است، جلوگيري كنيم.